۱۳۸۸/۸/۱۴

شهيد مجتبي هاشمي به روايت همسرش


كمتر كسي چون يك همسر فداكار و هوشمند مي‌تواند زير و بم احساسات و عواطفي را كه شهيد را به ايثار جان خويش مشتاق مي‌سازد، بشناسد و چون او، مشوق شهيد براي اين فداكاري باشد. پيوسته گفته‌اند كه پشت سر هر مرد بزرگي، زن قدرتمند و وفاداري ايستاده است. اين گفتگوي كوتاه و صميمي، نشانه‌اي از قدرت زنان بزرگ سرزمين ماست.


*سوال: معمولا خاطره انگيزترين روزهاي زندگي مشترك به روزهاي اول باز مي گردد. در صورت امكان خاطره اي از آن روزها برايمان بگوييد.

به ياد دارم روزي در اوايل ازدواج من با شهيد هاشمي، به بازارچه شاپور رفتيم تا خريد كنيم. در حال خريد بوديم كه برخورديم به پدر و مادر آقا سيد. لحظه‌اي نگذشت كه با صحنه‌اي تماشايي مواجه شدم. آقا سيد خم شد و زانو زد روي زمين و شروع كرد به بوسيدن پاهاي پدر و مادرش. اين صحنه براي من كه اولين بار بود چنين رفتاري را مي‌ديدم، تعجب‌آور بود، ولي براي آنان كه بارها اين صحنه را ديده بودند، عادي به شمار مي‌آمد. آقا سيد با آن قامت رشيد و تنومندش و با آن شهرتش خيلي مردمي و خاضع،‌ دل‌رحم و فروتن بود.

*سوال:مردمي بودن شهيد را توصيف كنيد.

درد و رنج مردم اذيتش مي‌كرد، هرگز بي‌تفاوت نبود. هميشه در حال جهيزيه دادن به يك خانواده بود. مخصوصاً‌ دختران شهدا. به فقرا و مستمندان مي‌رسيد، كمك به ساخت مسجد مي‌كرد، براي بچه‌هاي بي‌سرپرست مكاني درست كرده بود كه تا چندين سال بعد از شهادتش من نمي‌دانستم. اگر مي‌خواست پولش را جمع كند، يكي از ثروتمندترين افراد مي‌شد، ولي همين كه انقلاب شد، مغازه اش را كرد تعاوني وحدت اسلامي. از جيبش مي گذاشت تا اجناس را ارزان تر به مردم دهد.

*سوال:از علاقه شهيد به امام برايمان بگوييد. آيا شما را به ملاقات امام برده بود؟

نه، مي گفت تا خاكمان در دست دشمن است، روي ديدن امام را ندارم. او به امام خيلي معتقد بود. مي گويند ميدان تير آبادان كه با زحمت فراوان او و همرزمانش گرفته شد، در شرايطي كه هنوز بني صدر مصدر امر بود، آقا سيد گفته بود به كوري آنهايي كه ولايت فقيه را زير سئوال مي‌برند، نام اينجا را به ميدان ولايت فقيه تغيير مي‌دهيم. او آن قدر به امام ارادت داشت كه وقتي نام امام به ميان مي‌آمد، اشك توي چشم‌هايش حلقه مي‌زد.

*سوال:رفتار شهيد هاشمي در منزل چگونه بود؟

از وقتي انقلاب اوج گرفت تا وقتي از جبهه بازگشت، ما اغلب او را نمي ديديم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن، به‌سرعت نيروهاي انقلابي و پرشور منطقه 9 را سازماندهي كرد و كميته انقلاب اسلامي منطقه9 را تشكيل داد و فرمانده آن كميته شد. غائله كردستان كه شد، شهيد هاشمي تعدادي از بچه‌هاي كميته را گلچين كرد و به فرمان امام به كردستان رفت. با اينكه فرمانده كميته مركزي تهران بود، در شروع جنگ هم همين كار را كرد. فرودگاه مهرآباد كه بمباران شد، سيد يك ساك برداشت و رفت جنوب و 9 ماه از او بي‌خبر بوديم. بعد از 9 ماه در حالي كه دستش مجروح بود، با ريش‌هاي بلند و انبوه و ژوليده به خانه برگشت.

*سوال:بعد از آنكه ستاد جنگ هاي نامنظم تعطيل شد، باز هم با جبهه ها همكاري مي كرد؟

در خيابان مهدي‌خاني خانه‌اي داشتيم از قبل انقلاب قريب به هزار متر كه آقا سيد آن را فروخت و خرج جنگ كرد. او روحش در جبهه بود. آقا سيد به من گفته بود تا زنده است و حتي بعد از شهادتش از كمك‌هايش به جبهه و يا ديگر كمك‌ها حرفي به ميان نياورم. حتي صميمي‌ترين دوستانش هنوز نمي‌دانند كه آقا سيد به‌جز آپارتماني كه داشتيم، 3 خانه ديگر هم داشت كه فروخت براي جنگ و همچنين به‌جز مغازه‌هائي كه دوستانش مي‌دانستن،د مغازه ديگري هم داشت كه فروخت و خرج مايحتاج جبهه كرد. روزي آمدم شكر و قند از حاج اسماعيل، بقال محل بخرم كه با نگاه و لبخندي متعجب،‌ مرا نگاه كرد و گفت: "شما واقعاً قند و شكر نداريد؟ آقا سيد با من تماس گرفته كه قند و شكر تهيه كنم و به جبهه بفرستم. " خودم هم وقتي شهيد هاشمي شهيد شد، فهميدم چندين ميليون بدهي‌ هم بابت جنگ بالا آورده است.

*سوال:كمي از خصوصيات ديگر شهيد برايمان بگوييد.

او يَلي بود، در زورخانه بزرگ‌ترين و سنگين‌ترين و بلندترين ميل براي او بود، ميل‌هاي به آن بزرگي را جوري به بالا پرتاب مي‌كرد. انگار اسباب‌بازي بودند. از قدرت بدني بالايي برخوردار بود. بسيار با معنويات عجين بود، هيچگاه نماز شب آقا سيد ترك نمي‌شد. در نماز شبش هميشه دعا براي تعجيل در ظهور آقا مي‌كرد. خيلي رئوف بود. هر روز غسل شهادت مي‌كرد، بعد مي‌رفت بيرون. به حضرت زهرا علاقه‌ بسيار داشت و هميشه به ايشان متوسل مي‌شد. مي‌گفت او مادر تمام شيعيان است.
حتي قبل از انقلاب، وقت اذان كه مي شد، مهم نبود كجا باشد، در بازار، در كوچه و محل، در سر چهارراه شروع مي‌كرد به اذان گفتن. نماز اول وقت و نماز جماعتش هرگز ترك نمي‌شد. اوايل جنگ در يكي از مصاحبه هايش نكاتي گفته بود كه بد نيست به آنها اشاره كنم تا روحيات او مشخص شود. او گفته بود: " آنهايي كه مي‌گويند روحانيون چرا در جنگ شركت ندارند، بايستي بگويم كه در حال حاضر دو گروهان از فدائيان اسلام را طلاب علوم ديني قم تشكيل داده‌اند كه در جبهه ذوالفقاري مردانه در برابر مزدوران بعثي مي‌جنگند و كارشان بسيار عالي است. از اول جنگ تا به حال 6 ماه مي‌گذرد و ما حتي يك بار نماز جماعت را ترك نكرده‌ايم، چون عقيده داريم كه نماز ما را حفظ مي‌كند. "
خيلي در كارهايش ابتكار داشت. يكي از همرزمانش تعريف مي كرد قرار بود براي آزادي ميدان تير آبادان عملياتي انجام دهند، اين ميدان، مساحت زيادي داشت و عراق از آنجا جاده‌هاي ارتباطي شهر آبادان را با خمپاره مورد هدف قرار مي‌داد. چندين ماه بود كه سيد مجتبي براي آزادي اين منطقه نقشه مي‌كشيد و هر شب به عراقي‌ها شبيخون مي‌زدند. يكي از شب‌ها 300 نفر عراقي را كشتند و 400 نفر را اسير كردند و بيش از 10 تانك را منهدم ساختند، اما سيد مجتبي آرام نمي‌شد و هر روز يك نقشه جديد مي‌كشيد تا زمينه را براي حمله نهايي آماده كند. به همين علت 10 الي 12 عدد بشكه 220 ليتري نفت تهيه كرد و آنها را به فاصله چند متر از يكديگر چيد و به همرزمانش گفت: "با ميله‌هاي آهني يا چوب، محكم روي آنها بكوبيد. " در تاريكي شب صداي وحشتناكي ايجاد شد و عراقي‌ها شروع كردند به شليك توپ و خمپاره و به اندازه يك انبار مهمات، منطقه را بي‌هدف آتشباران كردند. سيد خيلي شجاع بود. يادم هست قبل از انقلاب، آقا سيد يك گروه از بچه‌هاي گردن كلفت و به اصطلاح مشتي را جمع كرده بود و شب‌ها علناً در مقابل چشم عوامل رژيم شروع مي‌كردند به نوشتن شعار روي ديوارها، شعري هم درست كرده بود كه همه با هم مي‌خواندند به اين مضمون كه "وقت، وقت خواب نيست، وقت انقلاب است، مردم بيدار شيد، بيدار شيد و امام رو ياري كنيد " و ...

*سوال: وصيتنامه معمولا انعكاس دهنده بسياري از ويژگي‌هاي فرد است. به بخش‌هايي از وصيتنامه شهيد اشاره كنيد.

شهيد سيدمجتبي هاشمي در وصيتنامه اش نوشته است: " اميدوارم كه خدا گناهم را مورد بخشش قرار دهد. از كليه كساني كه به طريقي ديني به آنها دارم طلب مغفرت مي‌كنم. خواهش مي‌كنم مرا ببخشيد تا خداي مهربان شما را ببخشد. كساني كه ديني دارند، همه آنها را مي‌بخشم، اميد كه خداي قادر متعال همه آنها را بيامرزد. از پدر و مادر عزيزم حلاليت مي‌طلبم و همسر و فرزندانم را به شما مي‌سپارم، اميد كه آنان را در جهت دين مبين اسلام به رهبري امام تشويق كنيد. از همسر و فرزندانم كه نتوانستم بيش از اين وسيله آسايششان را فراهم نمايم اميد دارم كه مرا ببخشيد. از خواهران و برادرانم حلاليت مي‌طلبم، از دوستان و آشنايان پوزش مي‌طلبم. توصيه من به شما عزيزان اين است كه خدا را فراموش نكنيد. "
آقا سيد در يكي ديگر از دستنوشته هايش هم نوشته بود: "آيا مي‌توان در حالي كه دشمن خاك ميهن اسلاميمان را متجاوزانه مورد هجوم قرار داده و جولانگاه تانك‌ها و نفربرهاي خود كرده و سربازهاي بعثي كافر، به پير و جوان ما رحم نكرده و امت به پا خاسته را زير باران آتش گلوله‌هايش به شهادت رسانيده، دست از ستيز كشيد و به نبرد حق‌جويانه تا محو كامل آثار جنايات و تجاوز ادامه نداد؟ مگر مي‌شود به عنوان يك مسلمان متعهد به خود اجازه داد تا اسرائيل غاصب همچنان به سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين عزيز بتازد و مردم محروم و آواره فلسطين را هر روز قتل عام كند؟ در حالي كه آنها در خانه‌هاي خود اجازه نفس كشيدن ندارند و محكوم به مرگند، زيرا مدافع ارزش‌هاي اسلامي هستند، ما هرگز نمي‌توانيم ساكت بنشينيم. اي جوانان! مي‌دانم كه مي‌دانيد غنچه‌هاي نشكفته‌اي را به زير تانك‌هاي بعثيون فرستاديم تا شما در آرامش به سر بريد. يك لحظه اندوه شما تمام وجودم را مي‌شكند و اثري از من نمي‌گذارد. من و تمام پرستوهاي دلم به عشق شما به پرواز درمي‌آييم و در آسمان، با تمام وجود شما را صدا مي زنيم . اي جوانان وارسته وطنم! من فقط به عشق شما و حفظ اسلام، دردها و زخم‌هايم را تحمل مي‌كنم و طاقت مي‌آورم. وقت رها شدن روح از زندان تن به‌زودي فرا مي‌رسد. شما را به خدا مي‌سپارم و به سوي تمام هستي‌ام پرواز مي‌كنم ... "

*منبع: شاهد ياران

۱۳۸۸/۸/۱۲

روایتی از آخرین لحظات زندگی سردار شوشتری

ابراهیم شهریاری معاون قرارگاه قدس و همرزم شهید شوشتری :
با توجه به حضور من در سال‌های متمادی در استان سیستان و بلوچستان در طول تاریخ انقلاب جایی ندیده بودیم که بزرگان طایفه‌ها به نظام خیانت کنند و این افراد از اقدامات سردار شوشتری در مدت حضورش در این استان استقبال بسیار خوبی کردند.
وی افزود: بحث همایش‌های سران طوایف و عشایر که پیش آمد، هدف ایجاد وحدت در منطقه بین سران مد نظر بود تا همه دور هم جمع و توانایی هر طایفه سنجیده شود و همه اینها هزینه‌بر بود.
شهریاری خاطرنشان کرد: سردار شوشتری در این زمینه تاکید داشت که به همان رسم و رسوم خودتان چادرهایی را برپا کنید و دور هم جمع شوید.
وی تصریح کرد: تمام افرادی که از اوایل انقلاب با یکدیگر بودند و مشکلات داشتند، حتی قصد انتقام‌گیری از یکدیگر را در سر می‌پروراندند را دور هم جمع و نصحیت کرد و از آنها نسبت به یکدیگر رضایت گرفت و پس از 20 سال در برخی روستاهای اطراف سراوان اختلافات خود را کنار گذاشتند و دوستی‌های جدید شکل گرفت.
شهریاری اظهار داشت: یک هفته قبل از حادثه تروریستی سرباز یکی از سران طوایف بلوچ که در پاکستان مستقر بود، اظهار داشت حدود 3 هزار نفر قصد مراجعت به ایران و استفاده از رفاهی را دارند که شما برای آنها مهیا کرده‌‌اید و این افراد با فعالیت‌های فرهنگی شهید شوشتری به انقلاب، امام راحل و رهبری وصل شدند.
وی گفت: در همایشی در شهر سراوان گروه موزیکی برای اجرای سرود به بالای سن رفت و زمانی که قصد کنترل آن را داشتیم، مشاهده کردیم که همه اشعار آن از امام حسین(ع)، کربلا و حضرت علی(ع) است و زمانی که به سردار شوشتری موضوع را بیان کردم، ایشان بسیار خوشحال شدند.
معاون قرارگاه قدس افزود: شب قبل از حادثه تروریستی پیشین برخی از بلوچ‌ها تابلوهایی با شعارهای «‌ای رهبر آزاده آماده‌ایم، آماده»، «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند»، در سالن همایش نصب کردند و معتقد بودند که این شعارهای ملی و مذهبی ماست و ما به حمایت رهبری زنده هستیم.
وی تصریح کرد: یک روز فبل از حادثه تروریستی شهید حسین مرادی و برخی دیگر از شهیدان نزد من آمدند و گفتند که یک ایست و بازرسی درست کنیم و نیروهای آن را هم داشتیم، اما شهید شوشتری همه برنامه‌ها را به خود مردم واگذار کرده بود و هیچ دخالتی در امور آنها نداشت.
شهریاری خاطرنشان کرد: با اینکه می‌دانستم ایشان با بازرسی از ناحیه نیروهای سپاه موافقت نمی‌کند، به ایشان پیشنهاد دادیم اما شهید شوشتری گفت که به هیچ‌وجه این کار را نکنید، زیرا همت بلوچ‌ها بالاتر از این است و ناراحت می‌شوند.
این مجروح حادثه تروریستی شهرستان سرباز گفت: سردار شوشتری هنگام ورود به همایش جلوی درب وقتی زحمت‌های مردم بومی را در برگزاری همایش مشاهده کرد، از توانمندی‌های این قوم و مردم منطقه تعریف و تمجید کرد.
وی اظهار داشت: در حالی که دو نفر از افراد صدا و سیما و شهید سردار حسین اسدی در حال فیلمبرداری بودند و من در حال خلوت کردن ورودی سردار شوشتری به سالن همایش بودم، انفجار رخ داد، اما آتش نداشت و دارای صدای خفیفی بود.
شهریاری گفت: اما قدرت آن به حدی بود که تمام مردم آن حواشی را بر روی زمین کوبید و حدود پنج دقیقه در حالی که بیهوش بر روی زمین بودم، احساس ‌کردم نیمی از بدنم بی‌حس شده است.
وی خاطرنشان کرد: با همه اوضاع دنبال سردار شوشتری بودم که متوجه شدم رو به قبله نشسته و در حال گفتن شهادتین است.
شهریاری تصریح کرد: شخصی که این جنایت را مرتکب شد، فرد مزدوری بود که قبلا به جرم حمل کراک و دزدی دستگیر شده و با ضمانت آزاد و عوامل ریگی او را به خارج از مرز ایران برده بودند و صبح زود از پاکستان برای اقدام تروریستی به همایش آمده بود.

۱۳۸۸/۸/۱۱

وصيت احمد عبد اللهی


ایمیل

...ای مولایم مپسند که در بستر مرگ بمیرم و مرا از فیض شهادت محروم مفرما.
به همه خواهران توصیه می کنم که حجاب خود را حفظ کنند که حجاب شما کوبنده تر از خون شهیدان است و همین طور توصیه می کنم رسیدگی به محرومان و خانواده شهدا را فراموش نکنید.
سپاس فراوان به پیشگاه خداوندی که نور عظیم شهادت را بعد از چهارده قرن نصیب امت اسلامی ایران نمود تا در بستر مرگ فانی نشوند و جبهه های جنگ را میعادگاه عاشقان وارسته خود نمود و در این دانشگاه بزرگ والا ترین مدرک را که شهادت است به بندگانش ارزانی داشت
پروردگارا تو خود شاهدی که من شایسته این مقام نبودم زیرا پرونده سیاهم حکایتگر ناخالصیها و معاصی من است.
خداوندا از آینده خویش بیمناکم و احساس می کنم بین من و قرب الهی تو فاصله زیادی وجود دارد و تنها الطاف و عنایات خاصه توست که قادر به نجات از گرداب هلاکت و نیستی میباشد . خداوندا به پیشگاه عزت تو سر تسلیم و تضرع فرود می آورم و از درگاه با عظمتت مسئلت دارم که شرمسارم نسازی و مرا از سربازان واقعی امام زمان قرار دهی .
و اما شما ای امت ، ایثارگران شمائید که در راه بقای اسلام از عزیزترین کسان خود گذشتید. اداره کنندگان واقعی جنگ شمائید. و اینک اسلام منتظر بسیج همگانی فرزندان شماست ،
کربلای حسینی منتظر شماست. سخن اصلی من با آن دسته از هموطنان است که حضور خود را با این جریان هم جهت نکردند و نسبت به جنگ بی تفاوتند ، ای کسانیکه آرزو می کردید و میگفتید یا امام حسین ای کاش ما روز عاشورا بودیم و یاریت می کردیم ، اینک حسین زمان ندای هل من ناصر... سر داده ، اینک ارواح پاک شهدا نظاره گر شماست ، اگر همچنان بی تفاوت باشید مطمئن باشید حسین (ع) شما را نخواهد بخشید .
و اما آندسته از به اصطلاح نماز گزاران که به تسبیح و سجاده اکتفا کرده اند؛ به کلام گهر بار ششمین پیشوای مسلمین گوش فرا دهیدکه می فرماید :
هر که از جماعت مسلمین دوری گزیند و بیعت امام را بشکند با دست بریده به سوی خدا می رود . اگر خواستار بقای خود هستید بیایید قطره ای از این اقیانوس بی کران شوید.
زرق و برق دنیا و تجملات ، شما را خیره نسازد که نتیجه ای جز تهیدستی و ندامت در آخرت ندارد.
از استکبار و نقشه های شوم و رنگارنگ او غافل نباشید .اگر برای اسلام دل می سوزانید از خانواده های محترم و ایثار گر شهدا دلجوئی نمایید که این عزیزان در نزد خدا از مقام والایی برخوردارند. از یاد مجروحین و کوخ نشینان غافل نشوید زیرا سرمایه های اصلی و کار گزاران انقلابند .
مسئولین اداری بدانید که امانتدار مردمیدو خدای نخواسته اگر در امور محوله و حفظ بیت المال و خدمت به این معنی که به کسانی که عزیزان خود رافدای اسلام کرده اند، کوتاهی کنید مسئول خواهید بود و بدانید که این ها دوامی ندارند و تنها چیزی که برایتان میماند جواب و عواقب آن است .
و اما در مورد خودم و سایر شهدا بگویم که شهید منتظر گریه های شما نیست بلکه او پیرو میخواهد و شما ای جوانان که آینده سازان این مملک اسلامی هستیددر سازندگی خویش و سازندگی مملکت کوشا باشید.
ای امت شهید پرور نکته پایانی عرایضم این است که از آن زمان که انقلاب اسلامی را روی کار آوردید بایستی این فکر را می کردیدکه دیگر نبایستی به فکر استراحت باشید زیرا تا آن زمان که باطل وجود دارد نبرد حق و باطل اجتناب ناپذیر می باشد .
به کلام دل نشین مولایمان حضرت ابا عبدالله(ع) توجه کنید که فرمود:
خود را برای تحمل رنجها و مصیبتها و نا کامی ها و نا روائیها آماده سازید و دل قوی دارید که قادر یکتا پشتیبان و نگهبان شماست.
بنا بر این با با کمبود ها و نابسامانیها که زاییده محاصره اقتصادی و توطئه استکبار جهانی است بسازید زیرا که انقلاب ما برای شکم نبود و فقط برای اسلام بود .
خداوندا به روح پاک حسین عزیزت لشکریان اسلام را که پیروان راستین این عزیزهستند بر کفر جهانی پیروز گردان و وجود رهبر عالیقدرمان را تا ظهور مهدیت برای اسلام نگه دار
با آرزوی پیروزی شما ولشکر اسلام .
احمد عبد اللهی

شهید مســــــــــــــــعود





ایمیل

سال 63 بود، رفت پیش امام و عکسشو داد به امام
گفت: اگر میشه محض تبرک یه جمله بنویسید تا از شما پیر جماران یادگار داشته باشم.
امام گوشه عکس نوشتند «خداوند این شهید مسعود را رحمت فرماید روح الله موسوی الخمینی»
حیرت زده مانده بودیم که چه سٌری در کار است!؟
و اکنون پس از 26 سال همه از این سٌر مرید و مراد با خبر شدیم که، امام خود شهدایش را انتخاب می کند.

......................................................................................

پی نوشت:
شهید حسین اسدی پس از سالها تلاش و فعالیت برای زنده نگه داشتن یاد شهدا و سر و سامان دادن به گلزار شهدای شهرخانوک و برپایی مراسم شهدا در حادثه تروریستی اخیر در منطقه سیستان و بلوچستان به خیل دوستان شهیدش پیوست.

زندگینامه سردار شهید حسین مرادی (از شهداي حادثه تروريستي پيشين)
ایمیل
شهید حسین مرادی فرمانده قرارگاه شهید فولادی شهرستان راسك در سال 1340 در روستای بدرآباد بخش نرماشیر بم به دنیا آمد.
همزمان با انقلاب و شروع حركت‌های فعال مردم در كنار دانش‌آموزان در صحنه‌های مختلف حضور داشت و با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و سپس به عضویت نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلا اسلامی در آمد.

۱۳۸۷/۱۱/۲۱

گفتاري منتشر نشده از شهيد آويني(قسمت اول)



زماني كه جلسه شروع مي‌شود، تازه يادشان مي‌افتد كه محتواي جلسه را ضبط كنند. شايد كسي فكر نمي‌كرد كه چندي بعد، ديگر خبري از سيد مرتضي نباشد. جلسه در جمع عده‌اي از طلاب برگزار شد و نوارِ دست دومي هم كه گفت وگوها روي آن ضبط شده بود آن قدر وضعيت‌اش خراب بود كه به سختي توانستيم آن را روي كاغذ پياده كنيم. موضوع ديگري هم در اين جلسه مطرح شده بود كه متاسفانه نوار كفاف نداده است. به هر حال آنچه مي‌خوانيد مطالبي است كه شهيد آويني در مقدمه جلسه ـ كه ظاهراً قرار بوده سلسله‌وار ادامه پيدا كند ـ مطرح كرده است. يكي از بزرگترين مفاسد قلبي عجب است. ان شاءالله ما به كبر گرفتار نيستيم ولي معمولاً به عجب كه مقدمه كبر است گرفتاريم. عجب هم اگر خداي نكرده يك مقدار ريشه‌دار شود تبديل به كبر مي‌شود و اگر يك ذره كبر باشد انسان اصلاً به حقيقت راه ندارد. يادم هست كه حضرت امام مي‌گفتند، وضعيت مردم عادي در صحراي محشر خيلي راحت‌تر از علماست، چون علما به محض اينكه علم پيدا كردند، همين علم حجابشان مي‌شود. يعني اسباب عجبشان مي‌شود و نسبت به آن علم، خودبين مي‌شوند ولي مردم از آنجا كه براي خودشان هيچ شأني از علم قائل نيستند، مشكلي ندارند. اين است كه عجب و خودبيني بزرگترين حجاب بين انسان و خدا مي‌شود. كمال بشر در فناست، فنا يعني از آدم هيچ اثري نمي‌ماند يعني خودش از ميان كاملاً برداشته مي‌شود. كسي كه عجب دارد، بيشترين بعد را نسبت به حقيقت دارد به خاطر اينكه كمال قرب به خدا فناست يعني از ميان برداشتن آن خودي كه در ميان بنده خداست و اغلب در همين منزل مي‌مانند؛ سخت‌ترين منزل هم هست و از آن نمي‌توانند بگذرند و گرفتار مي‌شوند، گرفتار عجب مي‌شوند و بدترين منزلها همين است. خيلي از آقايان كه نمي‌رسند به دليل عجب است. من هيچ دليل ديگري نمي‌بينم از لحاظ اصولي هم وقتي به نتيجه نمي‌رسند، به دليل عجب است. يكي از دوستان مي‌گفت سال 64 يا 65 بحثي راجع به ادغام جهاد وزارت كشاورزي درگرفته بود. ما آن موقع در جهاد بوديم. يك آقاي روحاني از نمايندگان مجلس بسيار بر ضد جهاد حرف مي‌زد و مي‌گفت: بايد با وزارت كشاورزي ادغام شود. براي من سوال بود كه اين آدم با توجه به اين كه روحاني است و از اين نظر به او اعتقاد دارند، از چه جهت به اين حكم مي‌رسد و بر آن اين همه تاكيد مي‌كند؟ يعني چه طور به اين اعتقاد رسيده و بعد چطور به اين اعتقادش اصرار مي‌ورزد؟ ايشان خيلي دشمني داشت. بعد يكي از دوستان ما كه با ايشان يك سفر به خارج از كشور رفته بودند تعريف مي‌كرد كه اين آقا آنجا چه مي‌كرد. من برايم خيلي روشن بود كه علت اينكه كسي از اين (آقايان) به اعتقادات اشتباه مي‌رسد، اين است كه صفاي روحي ندارد. فرض كنيد كه نشستيد علم اصولي خوانديد و رسيديد؛ وقتي صفاي قلب نباشد، در خدمت شيطان قرار مي‌گيرد. عقل آن چيزي است كه مي‌تواند هم در خدمت شيطان واقع شود و هم در خدمت حضرت رحمان. مباحثي كه در مورد عقل شيطاني و عقل رحماني مطرح مي‌شود، در اصول كافي زياد است، يك موردش همان است كه از حضرت صادقي عليه‌السلام مي‌پرسند، اگر عقل آن چيزي است كه حضرت علي(ع) داشت، پس عقل معاويه چه بود؟ اين (عقل معاويه)، شيطنت است ولي خوب توي اين دنيا به آن هم عقل مي‌گويند كه ما به عقل رحماني و شيطاني تفسيرش مي‌كنيم. ولي واقعاً از كجا مي‌شود فهميد كه چه كسي صاحب عقل شيطاني و چه كسي صاحب عقل رحماني است؟ چطور است كه يكي عقلش در خدمت شيطنتش واقع مي‌شود و يكي در خدمت دينش؟ چطور است كه يكي به اعتقاد اشتباه مي‌رسد و بعد بر آن اصرار مي‌كند؟ خيلي روشن است، يعني در واقع رابطه اصول و وصول را نمي‌شود نديد...
ادامه دارد...
منبع : سايت آويني

۱۳۸۶/۱۱/۲۵

پيام تسليت رهبر انقلاب به مناسبت شهادت عماد مغنيه


بسم‌الله‌الرحمن‌‌الرحيم

برادر عزيز جناب حجة الاسلام آقاي سيدحسن نصرالله

شهادت برادر مجاهد مخلص و فداكار آقاي حاج عماد مغنيه براي خود او كه سراپا عشق و شور جهاد في سبيل الله بود فوزي عظيم و سرانجامي سعادتبار است و براي ملت لبنان كه چنين مردان بزرگي را پرورده و به عرصه ي آزاديخواهي و مبارزه با ستم، تقديم كرده، مايه ي سرافرازي و سربلندي است. فقدان اين مرد آزاده ي فداكار و برجسته، اگر چه براي همه ي انسانهاي شريف و همه ي آنان كه او را مي شناختند بويژه براي والدين و همسر و فرزندان عزيز و ديگر كسان و يارانش دردناك است، ولي زندگي و مرگ انسانهائي مانند او، حماسه ئي است كه ملتها را بيدار ميكند و به جوانان الگو ميدهد و افقهاي روشن و راه رسيدن به آن را براي همه ترسيم مينمايد. صهيونيستهـاي خونخوار و جنايتكار بدانند كه خون مطهر شهيداني همچون عماد مغنيه صدها عماد مغنيه مي آفريند و مقاومت در برابر ظلم و فساد و طغيان را دو چندان ميكند. مرداني چون اين شهيد بزرگوار زندگي و آسايش و بهره منديهاي مادي خود را در راه دفاع از مظـلوم و مبـارزه با ظلم و استكبار فــدا كردند. و اين ارزش والائي است كه همه ي وجــدانهاي انسـاني در برابر آن سر تعظيــم فــرود ميـآورند. رضـــوان خدا بر او و بر همه ي مجاهدان راه حق باد. من اين شهـــادت بزرگ را به شخص شمـا و به خـانواده ي گراميش و به جوانان سرافراز حزب الله و مقاومت و به همه ي ملت لبنان تبريك و تسليت ميگويم.

والسلام عليه و عليكم ورحمةالله

سيدعلي خامنه اي

25/بهمن/1386

۱۳۸۶/۱۱/۲۳

ملت ايران، ملتي است كه اگر دنيا طلبان در برابر حق او و كرامت او بياستند، در برابر همه دنياي آنان خواهد ايستاد.

رییس جمهور: امام حسين(ع) فرمود ما را بين دو انتخاب، مخيركرده‌اند، بين مثله شدن و تحمل سختي‌ها و بين پذيرش ذلت‌وامام فرمودندهيهات من الذله. در قضيه هسته‌اي من مي‌خواهم هم تقدير و تشكر كنم و هم يك تذكر و نصيحت داشته باشم، تشكر من از مقام معظم‌رهبري است كه با درايت و هوشمندي ايستادند و پايه‌هاي مقاومت را مستحكم كردند. تشكر دوم من از ملت ايران است كه با وحدت و همدلي پشت سر رهبري عزيز مستحكم ايستادن و بدخواهان را در برابر عظمت و منطق خود به خضوع و تسليم وادار كردند.
از حضرت ولي عصر(عج) مي‌خواهم كه اين ملت مومن و بزرگ و رهبري شجاع او را از دعاي خود فراموش نكند .اي امام عصر (عج) مي‌دانيد كه ملت ايران در راه آرمان‌هاي شما ايستاده است و از بذل جان و مال دريغ نمي كند و حتي قدمي عقب نشيني نخواهد كرد، اين ملت را در همه صحنه‌ها ياور باشيد و مي‌دانم كه هستيد.